هستی جونمهستی جونم، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

هستی، همه هستی من

بیماری هستی من

این ماه ماه پر خاطره ای برات بود خاطره های بدو خوب. اول بذار از خاطره بدت بگم که البته برای هیچ مادر و بچه ای خوب نیست اونم خاطره تلخ بیماری یک هفته پیش وقتی صبح پنجشنبه که از خواب بیدار شدی همش میگفتی مامان حالم بده که یهویی هرچی خوردی بالا اوردی درست تا ظهر که بابایی اومد و بردیمت بیمارستان کودکان .اون شب امپول بهت زدن و گفتن میتونین ببرین ولی فرداش دوباره همونجوری،فردا هم که بردیم دوباره شربت دادن و اوردیمت خونه تا اینکه صبح شنبه دیدم بدتر شدی ،وقتی دوباره بردمت بیمارستان دکتر مسول گفت ویروسیه وباید بستری بشه وای اون لحظه قلبم یکباره بدرد اومد اخه اونجا تنها بودم از طرفی بابایی هم همون موقع باید میرفت یک ماموریت یک روزه. نمی...
22 تير 1392
1